شعر خوان خنجی

ساخت وبلاگ
امروز
شاید روز خاصی برای شما نباشد
روز تولد من که هست

می دانم
بهار ،بیست و هفت روز
زودتر از من
متولد شده
و در همین بیست و هفت روز
چقدر شاعر...
که بود و نبود من...

با این همه
امروز-اگر
شعری به سراغم نیاید
دق می کنم  محمد علی بهمنی

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

گاه بی دین و گهی زاهد گه عیاشم
به همه رنگ درآیم، نخود هر آشم
پیش نیکو عملان خوب تر از هر خوبم
نزد بابا شملان، داش تر از هر داشم
گاه عابد صفت و راست رو پاک نهاد
گاه عیار و کمربند کش و قلاشم
گاه از مهر به هر آتش غم آب زنم
گاه از قهر به هر زخم نمک میپاشم
گاه در راست روی، راهبر راهروان
گاه در کج روشی، پیش رو اوباشم
گاه گردن کش و سرسخت و درشتم چو بلال
گه سر افکنده تر و ریزتر از هر ماشم
گاه چون بره ی رامی همه جا آرامم
گاه چون شیر دمان با همه در پرخاشم
گاه با شیره و تریاک مخالف هستم
گاه خود در صدد کاشتن خشخاشم
می زنم لاف که از هر هنری با خبرم
هم نوازنده و هم شاعر و هم نقاشم
من که این قدر دورنگی و دورویی بلدم
به که از جمله مردان سیاسی باشم   ابوالقاسم حالت

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

شهیدان تو را - ای نونهال سرگرانی ها
نمی آید قیامت بر سر از نامهربانی ها
که خودداری کند با جلوۀ شمشاد نوخیزت؟
ز رفتارت خجالت می کشد سرو از روانیها
نهادی عیش ما را گر به تاراج خزان دادی
بهار گریه ام در پیش دارد گل فشانی ها
ندارم قوت رفتن ز کویت،عجز را نازم
به فریادم رسید افتادگیها ،نا توانی ها
عبث عمری است با دل ناخن غم کاوشی دارد
به سعی تیشه نتوان کند کوه سخت جانی ها
ز طفلی تلخ دارد کام جان را شورش عشقی
نمک در دیده ما شد شکر خواب جوانیها
نمی فهمد کسی افسانه ما را در این محفل
من و شمعیم داغ از دولت آتش زبانی ها
حزین از خار خار دل در این حسرت قفس گاهی
صفیری می زنم در یاد گلبن آشیانی ها  حزین لاهیجی

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

زمان را نمی توانم متوقف کنم
گاهی زمان متوقف ام می کند
همین امروز
شعر
در گلوی مدادم ماند
و زمان به تراشیدنی متوقف ام کرد

می دانم
شاعر باید چند مداد تراشیده همراهش باشد

حیراتا!
دلواپس که نباشم
شعر به شراغم نمی آید

***
وآگوی چه باشم؟
بوسه
درک بی کلامی ست  محمد علی بهمنی

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

نمی گویم
به آیینه ای که تو در آن نگریسته باشی
-قانعم

نگریستن با هم
در یک آینه
شاید!

مکان را تو انتخاب کن
تا دلواپس هیچ چیز نباشی
زمان را،من
که نگران تمام شدنش نباشم
[آرامش برایمان لازم است]

می گویم
به گونه ای بایستم
که نفس هایمان
آینه را محو نکند
من نیم رخ ایستادن را پیشنهاد می کنم
تو فاصله نفسهایمان را
تعیین کن
[توافق بهتر راه رسیدن به آرامش است]

اصلن:
برای رسیدن به آرامش بیشتر
در چشم رس آینه نبودن بهتر است
می گویند:
بولوتوس آینه ها نیز
دایر شده است  محمد علی بهمنی

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

باید همه تن صرف نگاهی شد و برخاست
چون شمع سراپا همه آهی شد و برخاست
هر دانۀ اشکی که به راه تو فشاندم
از فیض وفا مهر گاهی شد و برخاست
دل چون به تمنّای تو آسوده نشیند؟
کوه از غم عشقت پَرِ کاهی شد و برخاست
شبهای جدایی به هواداری چشمم
هر مدَِ نگه ابر سیاهی شد و برخاست
خون تو حزین تا به ره عشق نخوابد
هر لاله ز خاک تو گواهی شد و برخاست  حزین لاهیجی

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

گل بی تو مرا به دیده خار است
هر سبزه چو تیغ آبدار است
از نقش قدم بسی فزونتر
در راه تو چشم انتظار است
چون لاله ز داغ دوری تو
خون دل و دیده در کنار است
دریاب به پرسشی حزین را
کز لعل لب تو در خمار است حزین لاهیجی

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

غم از پی غم است که بر دل رسد مرا
مشکل مدام در پی مشکل رسد مرا
هر روز تازه ای رسد از تازه های چرخ
درد است و داغ تازه ای که بر دل رسد مرا
جز خوشه خوشه اشک که جوشد ز چشم من
از خرمن زمانه چه حاصل رسد مرا
بینم چو شمع مرده و پروانه سوخته
سوزد دلم چو پای به محفل رسد مرا
رفتند همرهان همه همره کاروان
فردا زمان رفتن محمل رسد مرا
اینسان که پای ناقه ام امروز در گلست
یا رب چگونه بار منزل رسد مرا
طوفان موج خیز و درین بحر پر خطر
کی زورق شکسته به ساحل رسد مرا

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

تن سختی کشم نزار دل است
کمر کوه زیر بار دل است
دل از آن طرّه در پریشانی است
سر این فتنه در کنار دل است
چشم تا کار می کند ما را
گُل اشک است، نوبهار دل است
چمن عشق را خزانی نیست
گل پایبند خار خار دل است
عرق شرم ابر از دریاست
دیده تا هست،شرمسار دل است
ز دَم آینه پای دار ، حزین
نفس پاک هم غبار دل است  حزین لاهیجی

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28

دل به دریا زدن از چشم تر آموخته ام
چه هنر ها که ز فیض نظر آموخته ام
غوطۀ خون جگر کس نبرد راه چو من
که من این غوطه به خون جگر آموخته ام
حق شکرانۀ پروانه فرامش نکنم
که از او سوختن بال و پر آموخته ام
با خیالت مژه بر هم نگذارم کاین کار
من به بیداری شب تا سحر آموخته ام
دیده را تاب تجلّای حضور تو نبود
خود به آتش زده تا این هنر آموخته ام
به سر زلف درازت که من ار در همه عمر
غیر سودای تو کاری دگر آموخته ام
زآب چشمم نرود نقش تو کاین فن بدیع
من بخون دل و سوی بصر آموخته ام
آه اگر تیغ تو ترک سر (نیـر) گوید
سالها پا زده تا ترک سر آموخته ام

شعر خوان خنجی...
ما را در سایت شعر خوان خنجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی sherkhoon بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 13:28